۱۶ مارس برابر با ۲۵ اسفند زادروز آگوستوبوال، بانی روشها و تکنیکهای تئاتر ستمدیدگان در جهان است. آنچه امروز با نام تئاتر تعاملی میشناسیم بر اساس روشهای تئاتری بوال شکل گرفته است که او چیزی حدود ۴ دهه از عمر خود را وقف ابداع و گسترش آن ها کرده است.
آگوستو بوال که بر اساس نظریههای آموزشی و رویکردهای انتقادی افرادی چون پائولو فریره تلاش کرد تا بهوسیلهی تئاتر به ترویج گفتمانی آگاهی بخش در میان هنر و مردم دست یابد، مهمترین ویژهگی تئاتر او پرداختن به مسائل مردم و آسیبهای اجتماعی است. تمام ساز و کار اجرایی تئاتر او در مسیر مبارزه با ساختار تک سویه وآمرانهی تئاترِ رایج، به هدف برقراری ارتباطی دوسویه با مخاطب خود حرکت میکند. ارتباطی که منجر به گفتوگو و ابتکار عمل میان مردم میشود. این اتفاق در دوران فعالیت بوآل تا جایی پیش رفت که تئاتر او تسهیلگرِ ارتباط مسئولین و مردم شد و با ابداع تکنیکهایی چون تئاتر قانونگذاری به شهرت و محبوبیتی جهانی دست پیدا کرد چنانکه او در سالهای پایانی عمرش نامزد دریافت جایزهی صلح نوبل شد.
در تئاتر ایران تعاملِ مسئولین تئاتر با مخاطب آن چگونه است؟ و مدیران ما چه راهکار و برنامهای برای تسهیلِ این ارتباط میان هنر تئاتر و مردم تاکنون داشته اند؟
ما در سالهای اخیر ضرورت یادآوری آرای بوآل در ایران و پرداختن به روشهای تئاتری او و همچنین درگیر کردن مردم با شیوههای مختلف تئاتر تعاملی را از این حیث حائز اهمیت دانستیم که تئاتر در ایران با تجاری شدنش نه تنها در مسیر ترویج گفتوگویی آگاهی بخش به منظور پرداختن به آسیبهای اجتماعی حرکت نمیکند که در آن شاهد اقتدارِ تکصدایی، و روندی که لوکس شدن هنر تئاتر را ارزش و اعتبار میداند هستیم
در زمانهای که آسیبهای متنوع اجتماعی گریبان مردم را گرفته است و ما بیش از پیش شاهد مشکلات متعدد اقتصادی، بیکاری و بیهویتی جوانان، خیانت و طلاق عاطفی، افسردگی و گاهن خودکشی، مسائل پیرامون اقلیتها، ترنسها و دگرباشها، ابراز خشونت و عقدهگشایی در فضای شبکههای اجتماعی و… هستیم، تئاتر چرا و چگونه میتواند به لوکس شدن فکر کند؟ آیا در بهوجود آمدن این شکاف عمیق میان تئاتر و مسائل مردم دولت نیز نقشی داشته است؟
هر آنچه از عملکرد دولت طی دههی اخیر در مدیریت تئاتر، سیاست گذاریها و اقدامات اجرایی آن بررسی میکنیم. میبینیم که دولت هر بار به جای پرداختن پول و بودجهی تئاتر در مقابله با آسیبها، اعتراضها و مشکلات، همیشه راهکارها و برنامههایی را از سوی مدیران تئاتر و معاونت های هنری خود اعلام و به اجرا در آورده که بیش از حل مسئله، صورت مسئله را پاک کرده است.
درست در دورانی که دولت تصمیم گرفت از نقش خود در حمایت از تئاتر شانه خالی کند مدیران تئاتر از گسترش تئاتر خصوصی حرف زدند و تمام ساز و کار اجرایی خود را بر دادن مجوزهای متعدد برای تبدیل هر اتاق و ساختمان و زیرزمینی به تماشاخانه های غیر اصولی تئاتر بنا نهادند. و درست در زمانی که این تماشاخانه ها با مشکلات مالی روبرو شدند سرعت صدور مجوزها کُند و به جای حمایت مالی، آنها را به حال خود رها کرد تا شاهد اندوه تعطیلی و شکست اقتصادی بسیاری از آنها باشیم. و جالب آن است که بسیاری از همان مدیران اکنون منتقد جریان شکل گرفته به نام تئاتر خصوصی هستند. بسیاری از همین تماشاخانهها برای بقای خود مجبورند به هر کسی در مقام کارگردان و تهیهکننده نوبت اجرا اختصاص دهند و این مسئله دامنهی آسیبها و معضلات را نیزگستردهتر از قبل کرده است
مدیریت تئاتر با کیفیت پایین آثار، اُفت تماشاگرِ تئاتر و حتا به زعم خود مشکلات نظارتی، که گاهن از عدم آشنایی این گروه های کم تجربه با ساختارهای ممیزی شورای نظارت نشات میگیرد، روبرو شده است و همهی تلاش و دوندهگی این گروهها و برخی از این تماشاخانهها نیز فروش و جذب تماشاگر است. هر معیار و ارزش و اعتباری در تئاتر و هرگونه خردورزی و روحیهی پرسشگری و کنشگری هنرمندان و فعالان این هنر، وارونه و تبدیل به تبلیغی زرد و کاذب در فضای شبکههای اجتماعی و کالایی شبه لوکس در سالنها شده است.
مقصود نگارنده تمام مدیریت تئاتر در دههی اخیر است و مخاطب آن شامل مدیران یک دوره ی خاص نیست اما بد نیست به یکی از اقدامات اخیر مدیریت تئاتر در تعیین صلاحیت برای کارگردانی تئاتر اشاره کرد که از سوی شورای ارزشیابی و نظارت بر نمایش اجرایی خواهد شد، با اینکه در میان شروط تعیین صلاحیت، داشتن معرفینامه از پیشکسوتان تئاتر قید شده است و این خود می تواند از باگ های چنین قانون ایدئولوژیکی به حساب آید چون به راحتی برای هر کارگردان و تهیه کننده ای گرفتن یادداشت از سه پیشکسوت تئاتر ممکن و شدنی است و باز ما شاهد هیچ تغییری در این روند نخواهیم شد! اما باید پرسید آیا این قانونِ تعیین صلاحیت که با ماهیت هنر تئاتر نیز در تناقض است پاک کردن صورت مسئله نیست؟
جدا از این راهکارها و برنامههای دم دستی نیز از طرفی تمرکز عجیب دولت در برگزاری جشنوارهها در سراسر کشور و صرفِ بودجهای فراوان در این راستا نه تنها کمکی به رفع آسیبهای ذکر شده نکرده است که تمام اشکال تئاتری را از مردم جدا و در فرایندی انحصاری تبدیل به ویترینی برای مقاصد خود در قالب این جشنواره ها کرده است. همین شیوههای تئاتری بوال نیز از این گزند دور نمانده و با یک بررسی کوتاه در عملکرد مدیریت تئاتر پی می بریم که همه امکانات و فرصتها برای این شیوهها در چند نام محدود خلاصه شده است. سه دوره پیاپی کتابهای جشنوارهی تئاتر خیابانی مریوان از یک قلم و چند دورهی جشنواره تئاتر فجر در این حوزه، بازبینی، داوری و حتا اجرا نیز در انحصار چند اسم قرار گرفته است. چنین حمایتهایی از سوی دولت نه تنها به حل مسائل کمکی نکرده است بلکه با کنار گذاشتن مسئلهی اصلی از سوی مدیران توجه بسیاری از آنان معطوف به ویترین مقاصد خود و این روند به جای آزاد کردن انرژی تئاتر بیشتر موجب انحصار این هنر در دست عده ای خاص و در فضایی کاملن دولتی شده است.
ما تئاتر تعاملی و روشهای کاربردی تئاتر بوآل را در زمانهی انفعال مدیریت تئاتر، آلترناتیوی در برابر جریان خزندهی کالای لوکس شدهی این روزهای هنر تئاتر میدانیم که میتواند تئاتر را به سمت مردم بازگرداند و کنشگر و مروج اصلی گفتمانهای آگاهی بخش برای تغییر وضعیت موجود در برابر آسیبهای اجتماعی باشد.
ما در گروه مونو/شورایی پس از برگزاری پنج دوره رپرتوار آثار خود در نقاط مختلف تهران و برخی شهرستان ها، چاپ و انتشار کتاب گفتوگو با مردم، و اجرای نمایش های مختلفی چون برلین، خداحافظ و دیور، با یاد آگوستوبوال در زادروزش و یادآوری نگاه و رویکرد مردمی او در دموکراتیزه کردن فضای تئاتر تلاش خود را در راستای ترویج گفتو گویی صلح آمیز به امید برقراری وتقویت عدالت اجتماعی ادامه خواهیم داد. و با اینکه مدیریت بخش دولتی تئاتر حمایت خود را از فعالیت ما قطع کرده اما این حمایت را وظیفه و مسئولیت اصلی مدیران و همچنین مطالبهی این مهم را نیز وظیفهی خود و حقِ مخاطب تئاتر میدانیم.
نویسنده: آریان رضائی